طليعه
جبرئيل آمد كه اي سلطان عشق // يكّهتاز عرصه ميدان عشق
دارم از حق بر تو اي فرخ امام // هم سلام و هم تحيت، هم پيام
گويد اي جان، حضرت جانآفرين // مر تو را بر جسم و بر جان آفرين (1)
نگاهي به سيره و سخن امام حسين علیه السلام از ولادت تا شهادت، نشانگر اوج بندگي، خلوص، عبوديت، معرفت و مناجات و توجه مطلق به مبداء هستي است. اين مقال مروري كوتاه به نجواهاي عاشقانه و عبادتهاي عارفانه آن گرامي، در طول زندگي با بركت خويش بهويژه، در روز عاشورا دارد. چراكه اين ويژگيِ وجود مقدس حضرت سيد الشهدا علیه السلام (عشق به مناجات و عبادت)، از نشانههاي بارزِ انسانهاي كامل و بندگان خاص الهي است كه امام حسين علیه السلام سرآمد آنان است.
خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خود ميفرمايد: «وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً»؛ (2) «آنان كساني هستند كه شبها براي خدا بيدار مانده و به سجده و قيام ميپردازند.»
آثار تربيتي راز و نياز
از منظر فرهنگ روحپرور قرآن و اهلبيت علیهم السلام ، عبادت پروردگار داراي آثار ويژه تربيتي و مايه تكامل روحي و معنوي انسان است. عبادت و نيايش، روح و روان بندگان را با قدرت بيمنتهاي الهي و كمال مطلق پيوند ميدهد. انسان را از مركب غرور و خودخواهي به پايين آورده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار ميدهد. قرآن در مورد بندگان ستوده و پرواپيشه ميفرمايد: «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وََ بِالْأَسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»؛ (3) «آنها مقدار اندكي در شب ميخوابند و در سحرگاهان استغفار ميكنند.»
امام حسين علیه السلام هم با مناجاتها و عبادتهاي شبانه روزي خويش و كسب مقامات معنوي، در عرصه عبادت و عرفان به درجه اي از معرفت رسيد كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گرديد؛ (4) بنابراين عشق به خدا، مناجات حقيقي، عبوديت و معرفت و بندگي را بايد از حسين علیه السلام آموخت. همچنانكه امام علیه السلام، خود ميفرمايد: «أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ؛ (5) ناتوانترين مردم آن كسي است كه از دعا کردن ناتوان باشد.»
مناجاتهای روحنواز
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند // دعاي نيم شبي دفع صد بلا بكند
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك // چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند
تو با خداي خود انداز كار و دل خوشدار // كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند
در برخي از عبارتهاي عرفاني و انسانساز، كه از وجود مقدس حضرت ابا عبد الله الحسين علیه السلام صادر شده، عبارات بلند و باشكوهي بيان ميشود كه سالكان مخلص با آن جملات توحيدي، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان باصفاي حقيقت گام برميدارند و دل به دلدار ميسپارند.
سپاس از اين همه نعمت
امام در فرازي از مناجات دلنشين خود كه دلهاي مشتاق را شيفته خود ميكند به نعمتهاي بيشمار الهي پرداخته و به عنوان بندهاي سپاسگذار و شكور ظاهر ميشود و نغمه توحيد سر ميدهد:
«يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِي وَفَّقْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِي أَيَّدْتَ أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَافَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ تَبَارَكْتَ رَبِّي وَ تَعَالَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَكَ الشُّكْرُ وَاصِباً؛ (6) مولاي من! تويي كه منت نهادی [وعطا فرمودي]، تويي كه نعمت دادي، تويي كه احسان كردي، تويي كه نيكويي كردي، تويي كه فضل و كرامت فرمودي، تويي كه [لطف را] كامل گردانيدي، تويي كه [روزي] بخشيدي، تويي كه توفيق دادي، تويي كه [به خلق] عطا فرمودي، تويي كه [فقير را] غني ساختي، تويي كه سرمايه دادي، تويي كه پناه دادي، تويي كه [امور بندگانت را] كفايت كردي، تويي كه هدايت كردي، تويي كه [خوبان را] عصمت [از گناه] كرامت كردي، تويي كه [گناهان را] مستور ساختي، تويي كه [گناهان را] آمرزيدي، تويي كه عذر گناهان را پذيرفتي، تويي كه تمكن و جاه بخشيدي، تويي كه عزت [و جلال] دادي، تويي كه اعانت و یاری فرمودي، تويي كه مدد فرمودي، تويي كه تايید کردي، تويي كه ياري فرمودي، تويي كه [بيماران را] شفا دادي، تويي كه عافيت بخشيدي، تويي كه اكرام فرمودي، مبارک و متعالی هستی ای پروردگارم، پس حمد و ستايش دائمی فقط مخصوص توست و شكر و ستايش همیشگی تو را سزاست.»
احساس ظهور حق در همه هستي
حضرت علیه السلام در جاي ديگري ميفرمايد: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوِّلًا؛ (7) خدايا! آنكه تو را نيافت چه يافته و آنكه تو را يافت چه نيافته است؟! هر كس به غير تو مايل شد از هر چيز محروم و نااميد شد و هر كه روي طلب از تو گردانيد زيانكار گرديد.»
در بخش ديگري امام علیه السلام به ظهور وجود مطلق حضرت حق، در آيات و نشانههاي بيشمار پروردگار يگانه، اشاره كرده و عشق خود را به معبودش اينگونه به نمايش ميگذارد: «أَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ؛ (8) معبودا! آيا براي غير تو ظهوري هست كه براي تو نيست، تا او تو را آشكار و ظاهر سازد؟! تو كي غائب بودهاي كه نياز به راهنما و دليلي داشته باشي كه به سوي تو رهنمون گردد؟ كي دور بودهاي تا نشانهها و آثار، بندگان را به سوي تو رسانند؟»
كي رفتهاي ز دل كه تمنا كنم تو را // كي گشتهاي نهفته كه پيدا كنم تو را
غايب نگشتهاي كه شوم طالب حضور // پنهان نبودهاي كه هويدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدي كه من // با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
نالههاي سوزناك در كنار كعبه
آن حضرت در كنار كعبه ايستاده و پرده كعبه را در طرف ركن اسود گرفته و با چشماني اشكبار و نالههاي جانسوز، با حضرت حق مناجات ميكرد و ميگفت: «إِلَهِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَمْ تَجِدْنِي شَاكِراً وَ ابْتَلَيْتَنِي فَلَمْ تَجِدْنِي صَابِراً فَلَا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ وَ لَا أَنْتَ أَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ إِلَهِي مَا يَكُونُ مِنَ الْكَرِيمِ إِلَّا الْكَرَمُ؛ (9) خداوندا! نعمتم دادي، امّا مرا شكرگزار نيافتي و مبتلايم ساختي، ولي صابر و شكيبایم نیافتی. [اي خداي مهربان!] تو نه به خاطر ناسپاسي، نعمت را از من گرفتي و نه به جهت بيصبری، گرفتاريم را طولاني كردي. معبودا! [بهحقيقت كه] از خداي كريم به جز كرامت و بزرگواري انتظاري نيست.»
مرا تنها بگذاريد!
امام حسين علیه السلام به همراه انس بن مالك به كنار قبر مادر بزرگش حضرت خديجه علیه السلام آمدند. امام علیه السلام در كنار قبر آن بانوي اسلام گريه كرد، سپس به انس فرمود: مرا تنها بگذار! انس ميگويد: به كناري رفتم و از ديد آن حضرت علیه السلام پنهان شدم. به نماز و ذكر و دعا مشغول شد. وقتي كه مناجاتش بهطول انجاميد به نزديك آمدم، شنيدم كه اينگونه نجوا ميكرد:
يَا رَبِّ! يَا رَبِّ! أنْتَ مَوْلاَهُ
فَارْحَمْ عَبِيداً اِلَيْكَ مَلْجَاهُ
پروردگارا! پروردگارا! تو مولاي او هستي؛ رحم كن به بندهاي كه پناهگاهش تو هستی.
يَا ذَا الْمَعَالِي عَلَيْكَ مُعْتَمَدِي
طُوبَى لِمَنْ كُنْتَ أَنْتَ مَوْلَاهُ
اي خدايي كه داراي شكوه و عظمتي! پشتيبانم تويي. خوشا به حال آنكه تو مولاي او هستي.
طُوبَى لِمَنْ كَانَ خَادِماً أَرِقاً
يَشْكُو إِلَى ذِي الْجَلَالِ بَلْوَاهُ
خوشا به حال كسي كه خدمتگزار و شبزندهدار است و گرفتاريش را فقط به خداي بزرگمنش عرضه ميدارد.
وَ مَا بِهِ عِلَّةٌ وَ لَا سَقَمٌ
أَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلَاهُ
بندهاش هيچگونه بيماري و ناراحتي ندارد كه بيشتر از محبت به مولايش باشد.
إِذَا اشْتَكَى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ
أَجَابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ
هرگاه غصه و ناراحتياش را با خدايش در ميان ميگذارد، خداوند او را پاسخ داده و اجابت ميكند.
إِذَا ابْتَلَا بِالظَّلَامِ مُبْتَهِلًا
أَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ أَدْنَاهُ (10)
هرگاه به گرفتاري مبتلا گردد، در تاريكي، با التماس و ناله، خدايش را ميخواند و خداوند او را گرامي داشته و به خود نزديك ميگرداند.
درخواست اخلاص در عمل
امام حسين علیه السلام در راز و نياز عارفانه خود از خداوند متعال، درخواست زيباترين صفات نيك انساني را خواستار ميشود و از درگاه ربوبي ميخواهد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ تَوْفِيقَ أَهْلِ الْهُدَى وَ أَعْمَالَ أَهْلِ التَّقْوَى وَ مُنَاصَحَةَ أَهْلِ التَّوْبَةِ وَ عَزْمَ أَهْلِ الصَّبْرِ وَ حَذَرَ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ طَلَبَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ زِينَةَ أَهْلِ الْوَرَعِ وَ حَذَرَ أَهْلِ الْجَزَعِ حَتَّى أَخَافَكَ اللَّهُمَّ مَخَافَةً تَحْجُزُنِي عَنْ مَعَاصِيكَ وَ حَتَّى أَعْمَلَ بِطَاعَتِكَ عَمَلًا أَسْتَحِقُّ بِهِ كَرَامَتَكَ وَ حَتَّى أُنَاصِحَكَ فِي التَّوْبَةِ القُوَّۀِ خَوْفاً لَكَ وَ حَتَّى أُخْلِصَ لَكَ فِي النَّصِيحَةِ حُبّاً لَكَ وَ حَتَّى أَتَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِي الْأُمُورِ حُسْنَ ظَنٍّ بِكَ سُبْحَانَ خَالِقِ النُّورِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ؛ (11) پروردگارا! از تو توفيق هدايتيافتگان و كارهاي پارسايان و خيرخواهي توبهكنندگان و تصميم صابران و پرهيز خائفان و خواسته دانشمندان و زينت مطيعان و ترس گرفتاران را خواستارم تا از تو بترسم. خداوندا! در دلم خشيتي قرار ده كه مرا از گناه باز دارد، به فرامينت عمل كنم، تا شايسته كرامت تو گردم و رو به سوي توبه آوردم از ترس تو و از روي عشق و علاقه به تو، اعمال خويش را خالص گردانم و با گمان نيكم به تو در كارها بر تو توكل نمايم. پاك و منزه است آفريننده نور، پاك و منزه است خداوند برتر [و بزرگمنش] و حمد و ستايش از آن اوست.»
آرزوي بصيرت
در مناجات ديگري، بصيرت و آگاهي واقعي را از خدا ميطلبد و ميفرمايد: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي الرَغْبَةَ فِي الأخِرَة، حَتَّي أعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ فِي قَلْبِِی بِالزَّهَادَةِ مِنِّي فِي دُنْيَايَ، اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي بَصَراً فِي أمْرِ الأخِرَةِ، حَتَّي أطْلُبَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً وَافِراً مِنَ السَيِّئَاتِ خَوْفاً يَا رَبّ؛ (12) خدايا! رغبت به آخرت را نصیبم گردان؛ تا آنگاه كه راستی آن را با زهد و پارسايي در امور دنياييام در خود احساس كنم. پروردگارا! به من بينايي و شناخت در امور آخرت عطا كن؛ تا با شوق بسيار و از جهت ترس تو، به جاي گناهان به دنبال كارهاي نيك باشم.»
دعاي پيشواي سوم شيعيان علیه السلام در شب و روز
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْلَمْتُ نَفْسِي إِلَيْكَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهِي إِلَيْكَ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْكَ إِيَّاكَ أَسْأَلُ الْعَافِيَةَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَكْفِينِي مِنْ كُلِّ أَحَدٍ وَ لَا يَكْفِينِي مِنْكَ أَحَدٌ فَاكْفِنِي مِنْ كُلِّ أَحَدٍ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ (13) به نام خدا و به ياد خدا و به سوي او و در راه او، و بر مذهب رسول او، و بر خداوند توكل كردم و نيرو و قدرتي جز به اراده خداوند بزرگ نيست. پروردگارا! جانم را به تو تسليم كرده و چهرهام را به سوي تو گردانده و كارم را به تو تفويض كردم، و از تو عافيت و سلامتي از هر بدي در دنيا و آخرت را خواهانم. پروردگارا! تو مرا از هر كس كفايت كرده و هيچكس مرا از تو كفايت نميكند؛ پس مرا از موارد ترس و هراس از هر كه باشد، كفايت فرما و در كارم راه گشايش و رهايي قرار دِه. بهدرستي كه تو ميداني و من نميدانم و تو توانايي و من قادر نيستم و تو بر هر چیزي توانايي؛ به رحمتت اي مهربانترين مهربانان!»
مناجاتهاي عاشورايي
شنيدستم كه در روز ازل آن خالق يكتا // بگفتا كز مي وصلم لبالب ساغري دارم
كه مينوشد ميِ وصلم كه ميپويد ره عشقم؟ // كه ميگويد كه من در سر، عشق داوري دارم؟
تمام انبياء زآن مي به قدر حوصله خوردند // حسين بن علي گفتا در اين سودا سري دارم
ندا آمد دو دست بيگنه از تن جدا خواهم // بگفتا حضرت عباس مير لشگري دارم
ندا آمد جواني بايدت صد پاره از خنجر // بگفتا هيجده ساله عليّ اكبري دارم
ندا آمد كه طفلي را نشان تير ميخواهم // بگفتا بار الها شيرخواره اصغري دارم
ندا آمد كه مطبخ را گلستان ميكني يا نه؟ // بگفتا بار الها بهر آن مطبخ سري دارم
ندا آمد ز سيلي عارض گلنار ميخواهم // بگفتا بار الها يك سه ساله دختري دارم
من عاشق راز و نيازم!
عصر روز تاسوعا، عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل علیه السلام از سوي امام حسين علیه السلام مأمور گرديد تا از جفاكاران ستمپيشه، براي شب عاشورا مهلت بگيرد و جنگ به روز بعد موكول شود. حضرت ابا عبدالله علیه السلام انگيزه خويش را از تأخير انداختن جنگ، به برادرش عباس علیه السلام چنين بيان داشت: «يَا عَبَّاس! اِرْكَبْ بِنَفْسِي اَنْتَ يَا اَخِي... ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ؛ (14) برادرم عباس! جانم به فدايت! سوار شو... به سوي آنان برو و اگر توانستي جنگ را تا صبح فردا به تأخير انداز و امشب آنان را از ما دور كن؛ شايد ما بتوانيم امشب در پيشگاه پروردگارمان به نماز و دعا و استغفار بپردازيم. او خوب ميداند كه من نماز براي او و تلاوت قرآنش و بسيار دعا كردن و طلب آمرزش خواستن از درگاهش را همواره دوست ميدارم.»
امام حسين علیه السلام آنچنان عشقي به نماز و ذكر و دعا دارد كه ميخواهد شبي را از دشمن مهلت گرفته و به راز و نيازش بپردازد و اين در حالي است كه با صلابت تمام در مقابل خواستههاي نامشروع دشمن ايستاده و مقاومت ميكند.
نماز عشق در مقابل دشمن
حسين بن علي را ظهر عاشورا // به مقتل، ذكر جانپرور نماز است
به زير تير باران بست قامت // كه از جان نيز بالاتر نماز است
اوج عبادت و عرفان در سيره امام سوم شيعيان علیه السلام، برگزاري نماز ظهر عاشورا است. هنگامي كه در ظهر عاشورا ابو ثمامه صيداوي به حضور آن حضرت علیه السلام آمد و در اوج جنگ با دشمن عرضه داشت: «يا ابا عبدالله علیه السلام! فدايت شوم! گرچه اين مردم با حملات و هجومهاي پيدرپي خود، به تو نزديك شده و ميخواهند تو را به شهادت برسانند، امّا به خدا سوگند! تا مرا نكشتهاند، نميتوانند به تو آسيبي برسانند. دوست دارم درحالي به ملاقات پروردگارم بشتابم كه اين آخرين نمازم را هم، به امامت شما خوانده باشم.»
با شنيدن سخنان ابو ثمامه، امام علیه السلام به آسمان نگاه كرد و فرمود: «ذَكَرْتَ الصَّلَوةَ جَعَلَكَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذَّاكِرِينَ؛ نَعَمْ هَذَا اَوَّلُ وَقْتِهَا؛ (15) نماز را ياد كردي، خداوند متعال تو را از نمازگزاراني كه به ياد خدا هستند قرار دهد؛ بلي الآن اول وقت نماز است.»
سپس امام علیه السلام فرمود: «لحظاتي از دشمن آتشبس بخواهيد.»؛ ولي هنگامي كه دشمن آتشبس موقتي را نپذيرفت، سالار شهيدان علیه السلام در مقابل باران تير دشمن به نماز ايستاد. دو نفر از ياران امام حسين علیه السلام به نامهاي «زهير بن قين» و «سعيد بن عبد الله حنفي»، براي محافظت امام علیه السلام پيشاپيش ايستاده و سينههايشان را در مقابل تيرهاي دشمن سپر قرار دادند و حضرت علیه السلام به همراه ياران باقي مانده خود، نماز ظهر عاشورا را بهپا داشت.
سعيد كه در مركز خطر ايستاده بود، تيرهاي دشمن را با دست و صورت و سينهاش دفع ميكرد. هنگامي كه نماز به پايان رسيد، او با بدني خونين به زمين افتاد. (16) و درحالي كه نفسهاي آخر را ميكشيد، چشمانش را گشوده و با تبسمي مليح، به سيماي امام حسين علیه السلام نگريست و در همان لحظه به امام علیه السلام عرض كرد: «اَوْفَيْتُ يَابْنَ رَسُولِ الله؟ اي پسر رسول خدا! آيا من به عهد خود وفا كردم؟» سرور آزادگان از جاننثاري و فداكاري سعيد تقدير نموده و با لحني رضايتآميز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمَامِي فِي الْجَنَّةِ؛ (17) بلي، تو در بهشت پيشاپيش من خواهي بود.» سيد بن طاووس نوشته است: «هنگامي كه تيرهاي بدنش را شمردند، به غير از جراحات نيزه و شمشير، 13 تير به دست و صورت و سينه «سعيد بن عبد الله حنفي» اصابت كرده بود.» (18)
فقط رضاي حضرت حق
امام حسين علیه السلام در يكي از سخنرانيهاي خود فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِه؛ (19) خشنودي خدا، خشنودي ما اهل بيت است و در مقابل بلاي او صبر ميكنيم.» حسين علیه السلامكه جز خدا را نميبيند، همهچيز را در راه رضاي محبوب نثار ميكند؛ حتي به اسارت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تن ميدهد تا رضايت حضرت حق را بهدست آورد. او در مناجات خود با زبان حال اينچنين نجوا ميكند:
الهي در رهت از سرگذشتم // هم از عون و هم از جعفر گذشتم
رضا دادم تنم بيسر بگردد // ستوران بر همه پيكر بگردد
رضا دادم كه اكبر كشته گردد // تن پاكش به خون آغشته گردد
ز كينه پيكرم پامال گردد // ز عشقت سر ز نِي بر دار گردد
تَرَكتُ الْخَلْقَ طُرّاً فِي هَواكا // وَ اَيتَمتُ الْعِياَْل لِكَي اَرَاكا
وَ لَو قَطَّعْتَنِي فِي الْحُبِّ اِرْباً // لَمَا حَنَّ الْفُؤَادُ اِلَي سِوَاكا (20)
در هوای تو تمام خلق را ترک کردم. و برای ملاقاتت عیالم را یتیم گذاشتم. اگر مرا در راه دوستیت تکهتکه کنی. قلب به غیراز تو تمایل پیدا نمیکند.
عابدان شب و شيران روز
حضرت سيد الشهدا علیه السلام در طول زندگي خويش با تمام وجود، به خداوند عشق ميورزيد و از عمق جان، او را عبادت ميكرد. خصلتهاي نيك، عبادتها و راز و نيازهاي عاشقانهاش، عارفان خداجوي را به اطرافش گرد آورده بود. تك تك ياران باوفاي امام علیه السلام ـ آن پرورش يافتگان مكتب حسيني ـ عابدان شب و شيران روز بودند.
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در وصف چنين نيكمرداني ميفرمايد: «رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسَدٌ بِالنَّهَارِ؛ (21) [مردان خدا] شب به عبادت ميپردازند و روز همچون شير [نيرومند به انجام وظيفه اقدام ميكنند.]»
در اينجا به نمونههايي از نيايش ياران عارف امام حسين علیه السلام اشاره ميكنيم:
حضرت عباس علیه السلام فضائل اخلاقي بسيار و سيرت و صورت زيبايي داشت، و اثر سجدههاي طولاني در پيشاني نورانياش بيشتر جلوه ميكرد؛ به همين جهت قاتل آن حضرت علیه السلام به حسرت تمام ميگفت: «إِنِّي قَتَلْتُ شَابّاً أَمْرَدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَثَرُ السُّجُودِ فَمَا نِمْتُ لَيْلَةً مُنْذُ قَتَلْتُهُ؛ (22) من جوانمردي را از همراهان حسين علیه السلام كشتم كه در پيشانياش آثار سجده نمايان بود و از آن زمان كه او را كشتم، يك شب راحت نخوابيدهام.»
حضرت زينب علیه السلام در عبادت و عرفان، به مقامي رسيده بود كه امام حسين علیه السلام هنگام وداع، به او التماس دعا گفته و به وي فرمود: «يَا اُخْتَاهُ لَا تَنْسِينِي فِي نَافِلَةِ اللَّيْلِ؛ (23) خواهرم! مرا در نماز شب فراموش مكن.» از امام زين العابدين علیه السلام روايت شده كه فرمود: «عمهام زينب بعد از حادثه عاشورا از كوفه تا شام در اوج بحران روحي، نمازهاي واجب و مستحب خود را به نحو زيبايي انجام ميداد؛ امّا در برخي موارد نمازهايش را نشسته ادا ميكرد؛ چراكه غذاي خود را به بچههاي يتيم ميداد و گاهي خود گرسنه ميخوابيد.» (24)
زينب كه تا سحر، همه شب در قيام بود // آن شب دگر نماز شبش را نشسته خواند
امام حسين علیه السلام هنگامي كه به بالين «حبيب بن مظاهر» آمد، به شبزندهداري وي اشاره كرده و فرمود: «لِلَّهِ دَرُّكَ يَا حَبِيب، لَقَدْ كُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ؛ (25) اي حبيب! خدا به تو پاداش نيك عنايت كند، تو انسان با كمالي بودي و در يك شب قرآن را ختم ميكردي.»
ياران امام حسين علیه السلام كه در رفتار و گفتار، پیرو آن حضرت علیه السلام بودند، در شب عاشورا چنان به مناجات مشغول بودند كه زمزمههاي آنان همانند صداي زنبور عسل به گوش ميرسيد:
«وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ؛ (26) شب عاشورا امام حسين علیه السلام و يارانش بيدار ماندند و صدايي چون نغمه زنبورهاي عسل داشتند، آنان در حال ركوع و سجود و قيام و قعود بودند.»
در شب پر شور عاشورا، به دشت كربلا // تا سحر بيدار و شادانند اصحاب حسين
صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا // روشنايي بخش آنان، نور مهتاب حسين
اين نيايشگران عارف، همان كساني بودند كه فرداي آن شب، جانبازيها و حماسههاي جاويدان آنان، اهل آسمان و زمين را به تحيّر واداشت و در حقيقت، ايثار و فداكاريهاي آنان نتيجه معرفت عميق و كمال شناخت آنان از حضرت حق بود.
آنان در خداشناسي و توحيد به مقامي رسيدند كه دردها و رنجهاي جنگ را احساس نميكردند. در روايات آمده است: «لَمْ يَجِدُوا اَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ؛ (27) درد برخورد آهن (نيزهها و شمشيرهاي آهنين) را احساس نميكردند.» نه اينكه آنان تيرها، شمشيرها و نيزهها را نميديدند يا توجه نداشتند، بلكه درد و رنج جسمي آنها، در مقابل شوق شهادت و لقاء و رضايت پروردگار متعال رنگ باخته بود و آنچنان از عشق الهي سرمست بودند كه خود را فراموش كرده و به دنياي ديگري ميانديشيدند.
پروردگار ما فقط توئي!
امام حسين علیه السلام در روز عاشورا به سوي «عمر بن سعد» كه لشكرش را براي جنگ با آن حضرت علیه السلام آماده ساخته و آنان را تقسيمبندي مينمود، آمده و از آنان خواست تا سكوت كنند؛ ولي نپذيرفتند. آنگاه در ضمن كلماتشان خطاب به خداوند فرمودند: «اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّمَاءِ وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ سِنِينَ كَسِنِينِ يُوسُفَ وَ سَلِّطْ عَلَيْهِمْ غُلَامَ ثَقِيفٍ يَسْقِيهِمْ كَأْساً مُصَبَّرَةً وَ لَا يَدَعُ فِيهِمْ أَحَداً إِلَّا قَتَلَهُ قَتْلَةً بِقَتْلَةٍ وَ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ يَنْتَقِمُ لِي وَ لِأَوْلِيَائِي وَ أَهْلِ بَيْتِي وَ أَشْيَاعِي مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ كَذَّبُونَا وَ خَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛ (28) پروردگارا! قطرات باران را از آنان دريغ دار و بر ايشان سالهاي قحطي همچون سالهاي دوران حضرت يوسف علیه السلام قرار ده، جوان ثقفي را بر ايشان مسلط فرما تا نهايت درد و سختي را بر ايشان وارد آورد و هيچكس باقي نگذارد جز آنكه در مقابل كشتههايمان كشته و در مقابل ضربات وارده بر ما بر آنان ضربت وارد كند و انتقام من و دوستانم و خاندانم و يارانم را از ايشان بگيرد؛ به درستي كه اين گروه ما را فريب داده و تكذيب كرده و خوار نمودند، تو پروردگار ما هستي، بر تو توكل كرده و به سوي تو اِنابه نموده و بازگشت همه به سوي توست.»
هر چه امام علیه السلام به لحظه شهادت نزديكتر ميشد، چهرهاش برافروختهتر و شكفتهتر ميگشت؛ و هر لحظه با چشيدن بلاها و مصائب، خود را يك قدم نزديكتر به قرب الهي احساس ميكرد.
در مقتل خون، خدا خدا كرد حسين علیه السلام

آخرين مناجات امام حسين علیه السلام در گودال قتلگاه بود. آن حضرت علیه السلام در اوج عرفان و ارتباط روحي با حضرت حق، نجواي عاشقانهاش در صحراي كربلا طنينانداز بود. سالار شهيدان علیه السلام در آخرين دقايق زندگي چشمها را باز كرد و به سوي آسمان متوجه گرديد و براي آخرين بار راز و نياز نمود:
«اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ غَنِيّاً عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِيضَ الْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِيبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِقُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِيبٌ إِذَا دُعِيتَ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَيْكَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ إِذَا ذُكِرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِياً احْكُمْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ (29) پروردگارا! جايگاهت برتر، قدرتت بسيار و قهر و غضبت شديد ميباشد. بينياز از مخلوقاتي، داراي قدرت گستردهاي و قادري بر هر چه بخواهي. داراي رحمت نزديك، وعده راست، نعمت گسترده و بلاء نيكو هستي. آنگاه كه خوانده شوي نزديك، و بر آنچه خلق كردي محيط هستي، توبه را از كسي كه به سوي تو بازگشت كند ميپذيري، بر آنچه بخواهي قادري و هر چه را بخواهي مييابي، هنگامي كه شكر تو را گذارند شكرگذار بوده و هر گاه ياد شوي متذكر آنان ميگردي. تو را با نيازمندي خوانده و با فقر و بيچيزي به سوي تو توجه ميكنم و با ترس به سوي تو روي ميآورم، و با ناراحتي به سوي تو ميگريم، و با ناتواني از تو ياري ميخواهم و بر تو توكل ميكنم در حاليكه تو را كافي ميدانم. بين ما و قوم ما با حق حكم نما، بهدرستي كه آنان ما را فريب داده و مكر و خدعه زدند و ما را كشتند؛ در حاليكه ما خاندان پيامبرت و فرزندان دوست تو محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله ميباشيم، كه او را به رسالت برگزيدي و بر وحيت او را امين قرار دادي؛ پس در كار ما فرج و گشايشي برايمان قرار ده، به رحمتت اي مهربانترين مهربانان!»
و آنگاه صورت خويش را به خاك نهاده و آخرين سجدهاش را به جا آورد.
جان در ره اسلام فدا كرد حسين // در مقتل خون خدا خدا كرد حسين
در سجده شكر، سر جدا شد ز تنش // تا حقّ نماز را ادا كرد حسين
هر چه بودت دادهاي اندر رهم // در لحظات آخر هم، سراسر وجود
حضرت امام حسين علیه السلام مملو از شوق و اشتياق لقاي پروردگار متعال بود:
چشم بر ديدار و گوشش بر ندا // تا كند جان را فدا جانش فدا
ني ز اكبر ني ز اصغر ياد او // جمله محو خاطر آزاد او
سرخوش از اتمام و انجام عهود // شاهد غيبش همآغوش شهود
محو و مات حق همه ذرات او // جمله ذرات محو و مات او
در سر عاشق هواي ديگر است // خاطر مردم به جاي ديگر است
و چه پاسخي زيبا از سوي حضرت حق دريافت كرد كه:
چون خودي را در رهم كردي رها // تو مرا خون، من ترايم خونبها
هر چه بودت دادهاي اندر رهم // در رهت من هر چه دارم ميدهم
كشتگانت را دهم من زندگي // دولتت را تا ابد پايندگي (30)
آخرين مناجات امام علیه السلام
امام علیه السلام در آخرين لحظات عمر شريفش با خدا راز و نياز نموده اينچنين مناجات ميكرد:
«صَبراً عَلَي قَضَائِكَ يَا رَبِّ لاَ اِلَهَ سِوَاكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ مَالِي رَبٌّ سِوَاكَ وَ لاَ مَعْبُودَ غَيْركَ صَبْراً عَلَي حِلْمِكَ يَا غِيَاثَ مَنْ لاَ غِيَاثَ لَهُ يَا دَائِماً لاَ نَفَادَ لَهُ يَا مُحْيِيِ الْمَوْتَي يَا قَائِماً عَلَي كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ، اُحْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ وَاَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ؛ (31) بر قضا و حكم تو اي خدا! صبر پيشه سازم، خدايي به جز تو نيست، اي فريادرس استغاثه كنندگان! پروردگاري براي من غير تو نيست و معبودي به جز تو ندارم، بر حكم تو صبر ميكنم اي فريادرس كسي كه جز تو فريادرسي ندارد! و اي كسي كه ابدي و دائمي هستي و مردگان را زنده ميكني! اي قائم (آگاه و شاهد و ناظر) بر تمام كردار و افعال مخلوق خود! تو در ميان من و اين گروه، حكم كن كه تو بهترين حكمكنندگاني.»
نماز شهادت
الحق نماز او به درِ بينياز كرد // كز خون وضو گرفت و به مقتل نماز كرد
عشق از شَهِ شهيد بياموز كان چه داشت // از جان و دل به درگه جانان نياز كرد
ساقي هر آنچه جام بلا دادهاش به دست // دست از براي ساغر ديگر دراز كرد
گه در تنور گه به سنان شد سرش عجيب // در راه عشق طيّ نشيب و فراز كرد
در دل «صغير» را چه شرر بود كاين چنين // جانها كباب از سخن جانگداز كرد (32)
امام حسين علیه السلام آخرين نماز خود را كه «تكبيرةُ الاحرام»، «قيام»، «قرائت»، «ركوع»، «سجود»، «تشهّد» و «سلام» ويژهاي داشت، و در تاريخ اسلام نظير ندارد اينگونه خواند: تكبير آن را با فرو افتادن از ذوالجناح سر داد، و قيام را به هنگام هجوم دشمنِ دون به خيام حرم، ركوع آن زماني بود كه تيري به قلب مقدّسش اصابت كرد و مجبور شد حضرت علیه السلام قامت خم كند تا آن را از پشت سر بيرون بياورد، و آخرين سجده خونين امام علیه السلام، بر پيشاني نبود، بلكه وقتي نيزه «صالح بن وهب مزني» بر پهلوي آن حضرت علیه السلام اصابت كرد و امام علیه السلام گونه راست، روي تربت گرم نهاد و اين ذكر را از سوز دل بر زبان جاري كرد: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَلَي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ، اِلَهِي رِضاً بِقَضَائِكَ تَسْلِيماً لِاَمْرِكَ لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِين؛ به نام و یاد خدا و بر دین رسول خدا معبودا! راضی به تقدیر و قضایت و تسلیم اَمرت هستم. معبودی غیر از تو نیست ای فریادرس استغاثه کنندگان.» و تشهّد و سلامش با خروج و عروج روح بلند ملكوتيش به شاخسار جنان همراه بود؛ ولي ديگر خود نتوانست سر از سجده بردارد و دشمن سر مقدّس آن حضرت علیه السلام را به اوج سنان و نيزه بالا برد. (33) و آن حضرت علیه السلام با تلاوت آيات سوره كهف به عنوان تعقيب نماز، دشمن را تهديد و عقوبت فرمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا»؛ (34) «آيا گمان كردي كه اصحاب كهف و رقيم، از آيات و نشانههاي عجيب ما بودند؟!»
«زيد بن ارقم» كه شاهد اين صحنههاي رقّتانگيز بوده ميگويد: «به خدا سوگند! مو در بدنم راست شد و بر خود لرزيدم.» در آن حال گفتم: «اي فرزند رسول خدا! تلاوت قرآنِ تو در بالاي نيزه، از اصحاب كهف و رقيم خيلي شگفتانگيزتر و عجيبتر است. (35)
پی نوشت :
1) گنجينة الاسرار، عمان ساماني، انتشارات عمان ساماني، شهركرد، 1379، ص 167.
2) فرقان/64.
3) الذاريات/17 و 18.
4) تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي، نشر دار الكتاب، قم، 1404 ق، ج 2، ص 422.
5) بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، نشر الوفاء، لبنان، 1404 ق، ج 90، ص 294.
6) مصباح الكفعمي، ابراهیم کفعمی، نشر رضی، قم، 1405 ق، ص 767.
7) اقبال الاعمال، سيد بن طاوس، نشر اسلاميه، تهران، 1367 ش، ص 349.
8) همان.
9) صحيفة الحسين علیه السلام، جواد قيومي، نشر اسلامي، قم، 1374 ش، ص 52.
10) مناقب آل ابي طالب،محمد بن شهر آشوب مازندراني، نشر علامه، قم، 1379 ش، ج 3، ص225.
11) مصباح كفعمي، ابراهيم كفعمي، نشر رضي، قم، 1405 ق، ص 304.
12) كشف الغمه، علي بن عيس اربلي، نشر بني هاشمي، تبريز، 1381 ق، ج 2، ص 63.
13) بحار الانوار، ج 83، ص 313.
14) مقتل ابو مخنف، ابو مخنف ازدي، نشر كتابخانة آيت الله مرعشي نجفي، قم، 1398 ق، ص 106؛ تاريخ طبري، ابن جرير، نشر اعلمي، بيروت، ج 4، ص 315.
15) لواعج الاشجان، سيد محسن امين عاملي، نشر بصيرت، قم، 1371 ش، ص 155.
16) همان، ص 156.
17) سخنان حسين بن علي علیه السلام، از مدينه تا كربلا، محمد صادق نجمي، نشر اسلامي، قم، 1376 ش، ص 202.
18) اللهوف، سيد بن طاووس، نشر مؤمنين، قم، 1379 ش، ص 206.
19) بحار الانوار، ج 44، ص 367.
20) منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، نشر اسلاميه، ج 1، ص 393.
21) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، نشر آل البيت، قم، 1409 ق، ج 15، ص 188.
22) مقاتل الطالبين، ابو الفرج اصفهاني، دار المعرفه، بيروت، ص 78؛ بحار الانوار، ج 45، ص 306.
23) وفيات الائمة، جمعي از علماء بحرين، نشر دار البلاغه، لبنان، 1412 ق، ص 441.
24) همان.
25) شجره طوبي، محمد مهدي حائري، نشر حيدريه، نجف الاشرف، 1385 ق، ج 3، ص442.
26) اللهوف، ص 172.
27) مدينۀ المعاجز، سيد هاشم بحرانِي، نشر معارف اسلاميه، قم، 1414 ق، ج 3، ص 504.
28) بحار الانوار، ج 45، ص 10.
29) الاقبال، سيد بن طاووس، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1367 ش، ص 690.
30) گنجينه اسرار، عمان ساماني، انتشارات عمان ساماني، شهركرد، 1379، ص 167.
31) من اخلاق الامام الحسين علیه السلام، عبد العظيم المهتدي البحراني، انتشارات شريف رضي، قم، 1421 ق، ص 258.
32) صغير اصفهاني.
33) آخرين نماز سالار شهيدان، سيد رضا موسوي، بخش عاشورا روز تبلور عاشقانه.
34) كهف / 9.
35) بحار الانوار، ج 45، ص 121؛ الارشاد، شيخ مفيد، دار المفيد، ج 2، ص 116؛ اعلام الوري، فضل بن حسن طبرسي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ص 251؛ كشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، نشر بني هاشمي، 1381، ج 2، ص 66.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره135 .
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه ٢٣ مهر ١٣٩٤ / شماره خبر : ٨٦٦٥٦ / تعداد بازدید : 6371/
/