رعایت مسائل اخلاقی از سوی مبلّغ دینی،باعث موفقیت بیشتر او در تبلیغ دین میشود؛ مبلّغِ با اخلاق توجه مردم و مخاطبان را به خود جلب میکند و زمینه ارتباط و ایجاد محبّت بین مبلّغ و مخاطب را فراهم میسازد و این محبوبیّت و مقبولیّتِ مردمی، زمینهای را فراهم میکند تا او بهتر و آسانتر بتواند به تصحیحِ افکار و رفتار مردم بپردازد.شخصیتِ چنین مبلّغی خود دانشگاهی میشود تا معارف دینی را به صورتِ عملی به مردم آموزش دهد؛همانگونه که عدم رعایت مسائل اخلاقی از سوی مبلّغ، مردم را نسبت به او و آموزههایش و به دنبال آن، نسبت به دین و روحانیّت بدبین میکند و مخاطبان را از این منابع کسب معرفتِ دینی، دور میسازد و ارتباط مردم با آنها را تهدید، تضعیف، تحدید و در نهایت قطع میکند و تبلیغ را بینتیجه و یا با سوء نتیجه همراه میسازد.[1]
از این رو، ضرورت دارد که به بحث اخلاق مبلّغ در امور تبلیغی پرداخته شود، شاخصههایی که یک مبلّغ باید در عرصه تبلیغ بدان توجه داشته باشد، بررسی شود تا راهِ اخلاقیتر زیستنِ مبلّغان روشنتر و هموارتر گردد.
شاخصههای اخلاقی مبلّغ
شاخصهای اخلاقی مبلّغ، متعدد و گسترده است و تمام آنها در این نوشتار نمیگنجد، لذا به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود:
1. ایمان به منبع و محتوای پیام دینی
یکی از ویژگیهایی که شاید نتوان آن را مستقیم در شمار اخلاقیات مبلّغ به شمار آورد؛اما به جهت آنکه در شکلگیری اخلاق مبلّغ تأثیر مستقیمی دارد، باید به آن پرداخته شود، ایمان به خدا، به عنوان سرچشمه اخلاق و ایمان به وحی، به عنوان راهنمای اخلاق است که به دلیل اهمیت،آن را نخستین شاخص قرار دادیم تا مبنایی برای عناوین اخلاقیِ بعدی باشد؛ چرا که با لحاظ کردن خدا و وحی، اخلاق معنا و جهت خاصی مییابد و منهای خدا و وحی، معنا و جهتی دیگر.
ایمان از «أمن» گرفته شده و به دو معنای گرویدن، عقیده داشتن و نیز ایمن کردن به کار رفته است.[2]اکنون معنای نخست مورد نظر ماست؛ ایمان کاری قلبی و البته اختیاری است که بر اثر آن انسان به امری قدسی روی میآورد و به او دل میسپارد و با او همسو میشود و این همسویی،وجود مؤمن را دگرگون میکند و به زندگی او معنای خاصی میدهد و از سرگشتگیهای پیشین میرهاند و او را به اعمال مؤمنانه وا میدارد.بالاترین مرتبه ایمان، با یقین همراه است.
ایمان به خدا و وحی الهی، به عنوان منبع پیام دینی، شرط اول موفقیتِ مبلّغ در تبلیغ است.از این رو، خداوند در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)به عنوان الگوی همه جانبه مبلّغان موفق، میفرماید: ]النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِه[؛[3]«آن پيامبر امّی (از هیچ کسی جز خدا تعلیم نگرفته) به خدا و كلماتش ايمان دارد.»
این ایمان، روحِ مبلّغ را متحوّل و او را از نو متولد میکند و نگاهش به هستی دگرگون میشود و«جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود.» این ایمان و باور قلبی و اعتقاد به خدا و وحی الهی است که مبلّغ را زنده و بیدار و به نیروی اعجازگرِ «ایجاد ایمان و باور در مردم» مجهز میکند. در غیر این صورت، دگرگونسازیِ دیگران ناممکن خواهد بود و به این میماند که خفتهای بخواهد خفته دیگری را بیدار کند، که این نشدنی است.
شهید مرتضی مطهری(ره)میگوید: «چه طور یک وقت انسان خدای ناخواسته چیزی را اعتقاد ندارد، میخواهد اعتقادش را در دل مردم وارد کند. دردی از این بالاتر نیست که انسان خودش به چیزی اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد کند.»[4]
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
کهنه ابری که بود زآب تهی
کی تواند که کند آب دهی
خداوند در مورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و مؤمنان واقعی میفرماید: ]آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا[؛[5]«پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است و همه مؤمنان [نيز] به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش ايمان آوردهاند [و مىگويند:] ما در ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمىگذاريم [و به پیامبریِ همه آنها ايمان داريم] و [مؤمنان] گفتند: ما شنيديم و اطاعت كرديم.»
این ایمان باعث میشد که در پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)چنان استقامت و پشتکار بینظیری پدید آید که هرگز از تطمیعها و تهدیدهای دشمنان نهراسد و دست از تبلیغ بر ندارد و تا رسیدن به هدف نهایی، ناامید و دلسرد نشود، پس میتوان گفت: آنچه در تمام مراحل تبلیغ، مددکار آن حضرت بود، باور قلبی ایشان به هدف بود. در واقع بالاترین عامل توفیق پیامبر(صلی الله علیه و آله)، استقامت و پشتکار ایشان بود که از ایمان و باور او به هدف مقدسش نشأت میگرفت.[6]
مبلّغ [نیز] باید آنقدر به هدف خود ایمان داشته باشد که همچون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)اگر خورشید را در یک دستش و ماه را در دست دیگرش قرار دهند، دست از هدف خویش بر ندارد[7] و همچون خضر(علیه السلام)در گرسنگی و تشنگی رسالت خویش را انجام دهد.»[8] که خداوند میفرماید: ]فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ[؛[9]«باز [موسی و خضر] به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريهاى رسيدند [در حالی که گرسنه بودند.]از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند؛ولى آنان از میهمان كردنشان خوددارى کردند[با اين حال]، در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست فرو بريزد و [حضرت خضر(علیه السلام)] آن [دیوار] را [تعمیر کرد و] بر پا داشت [و بیوفایی مردم در اراده آنان اثر نگذاشت.].»
مبلّغان راستین نیز در هر شرایطی به رسالت خویش فکر میکنند و کاستیها و کمبودها، نمیتواند در اراده آهنینِ آنها سستی و تزلزل ایجاد کند.
2. انگیزه داشتن و هدفمندی مبلّغ
انگیزه تبلیغ و هدفمندیِ مبلّغ، نقش بسیار زیادی در موفقیت او و برنامههای تبلیغیاش دارد. هرچه اهداف مبلّغ روشنتر و انگیزهاش قویتر باشد، امید به موفقیتش بیشتر میشود.
اساسیترین هدف مبلّغان، دعوت به خداوند و گسترش خداپرستی است. قرآن کریم میفرماید: ]وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّني مِنَ الْمُسْلِمين[؛[10]«چه کسی خوشسخنتر از آن کس است كه دعوت به سوى خدا مىكند و عمل صالح انجام مىدهد و مىگويد: من از مسلمانانم؟.»
هدف تبلیغی پیامبران و معصومین(علیهم السلام)نیز همین بوده است که با ایمان کامل برای رسیدن به این هدف تبلیغ میکردند.
از آثار هدفمندی و ایمان معصومین(علیهم السلام)به اهدافشان این بود که آنان هرگز از تبلیغ دین خسته نمیشدند و در هر شرایطی به اقتضای زمان و مکان به تبلیغ و صیانت دین از تحریف اقدام میکردند. تاریخ هیچ نمونهای از قهر کردن آنان از مردم و رفع مسئولیت گزارش نکرده است.
بنی امیه و بنی عباس با تمام توان برای بیرون کردن اهلبیت(علیهم السلام)از صحنه روزگار تلاش میکردند؛اما ایشان هر روز به نحوی در عرصه اجتماع حاضر میشدند. بقای اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله)علیرغم تمام تلاشهای دشمنان ایشان، نتیجه سختکوشی رهبران معصوم(علیهم السلام)است.[11]
مبلّغ، با ایمان به خدا و محتوای پیام دینیاش، انگیزهای مییابد که برای استقرار دین خدا و احکامش، تلاش میکند به گونهای که منجر به احیای معنوی و سعادت انسانها شودو هرگز خسته نشود تا به هدف والای تبلیغی خویش برسد.
بنابراین، معیار کلی موفقیت مبلّغ چیزی جز این نیست که تحققبخشِ اهداف،آرمانها، عقاید، افکارو مکتبی باشد که برای آن تبلیغ میکند.[12]برخی از اهداف کلی مبلّغان الهی، (اعم از پیامبران و ائمه(علیهم السلام)) که در قرآن کریم آمده است، عبارت است از:
الف) اقامه قسط و عدل:
]لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[؛[13]«ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.»
ب) خداپرستی خالصانه و طاغوت پرهیزی:
]وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة[؛[14]«ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد! خداوند گروهى را هدايت كرد و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت.»
ج) اصلاح انسانها:
]قالَ يا قَوْم!... إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيب[؛[15]«گفت: اى قوم من! من جز اصلاح - تا آنجا كه توانايى دارم - نمىخواهم! و توفيق من، جز به خدا نيست. بر او توكّل كردم و به سوى او باز مىگردم.»
د) نشان دادن راه خدا:
]قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً[؛[16]«بگو: من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم؛مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است).»
3. عشق به هدایت مردم
کسی میتواند مبلّغ خوبی باشد که خود را نسبت به سعادت انسانها متعهّد بداند و به سرنوشتِشان علاقمند و نسبت به آنها دلسوز باشد تا بتواند با شوق به تبلیغ بپردازد و رنجهای طاقتفرسا را صبورانه بر جان بخرد و از تلاش باز نایستد. همچنان که اگر پدر و مادر به فرزند خود علاقه نداشته باشند و عاشق او نباشند، هرگز مشکلاتی که هنگام مراقبت و تربیت او دارد، تحمل نمیکنند.
عشق حضرت نوح(علیه السلام)به هدایت مردم بود که برای هدایت هر نفر حدود 12 سال زحمت کشید.[17]سوز دینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)آنچنان زیاد بود که آن حضرت را تا آستانه جان باختن پیش میبرد.از این رو، خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: ]فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً[؛[18]«گويى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند.»
این چنین مبلّغانی از نظر آیات و روایات از ارزش بالایی برخوردارند و انسانهایی با فضیلت هستند و در امر هدایت مردم، اهل خلاقیّت مشروع و معقول میباشند. فضائلِ مطرح شده برای مبلّغان در متون دینی[19]برای آن دسته از مبلّغانی است که واجد شرایط امر هدایت مردم و اهل تلاش و ابتکار [تبلیغی] باشند. اینان از کمالات بیشتری برخوردارند[20] و عشق و سوزی که برای هدایت مردم به سوی فضیلتها در آنها موج میزند، آنها را به سمتِ خدا و جهش معنوی و موفقیت تبلیغی پیش میبرد.
4. عزم و اراده استوار
در طول تاریخ مبلّغانی موفقیت بیشتری داشتهاند که از ارادهای محکمتر برخوردار بودهاند.[21]در یکی از دعاها میخوانیم: «وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ إِلَيْكَ عَزْمُ إِرادَةٍ يَخْتارُكَ بِها؛[22]دانستم زاد و توشه کسی که به سوی تو در حرکت است، عزم و ارادهای است که با آن تو را انتخاب میکند.»
حضرت سلیمان(علیه السلام)با عزمی راسخ در نامهاش به ملکه سبأ نوشت:]أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُوني مُسْلِمينَ[؛[23]«[توصيه من اين است كه] نسبت به من برترىجويى نكنيد و به سوى من آييد، در حالى كه تسليم حقّ هستيد!»
حضرت ابراهیم(علیه السلام)نیز با عزمی بتشکنانه فرمود:]تَاللَّهِ لَأَكيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرينَ[؛[24]«به خدا سوگند! پس از آنکه پشت کردید [و رفتید] قطعاً در کار بتهایتان تدبیری خواهم کرد.»
عزم و اراده از اخلاقیات اجتنابناپذیر برای موفقیت در تبلیغ دین است و تمام رسولان الهی از این صفت اخلاقیِ برتر برخوردار بودهاند.
عزم و اراده استوار در پایبندی به ارزشهاست که ظرفیّتِ صبوری در دشواریهای دهشتناک را در آدمی ایجاد و حفظ میکند.
اگر مبلّغ از نظر روحی و ارادی،مصمم باشد، توانایی جسمی را نیز خواهد داشت و به توفیق الهی موفق میشود. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ؛[25] بدن در چیزی که نیّتِ قوی به آن تعلّق گرفته، ضعیف نخواهد بود.»
اراده قوی و عزم صحیح میتواند از یک مبلّغ عادی، مبلّغی موفق بسازد و نشانه قوّت اراده این است که مبلّغ علیرغم تمام سختیها و مشکلات، تبلیغش را به نحو احسن به مرحله اجرا در آورد.[26]
5. اخلاص در تبلیغ
اخلاص در لغت یعنی داشتن خلوص نیّت،[27] مخلوط نکردن عمل با غیر[28] و از بین بردن آمیختگی[29] و در اصطلاح، عمل خالص به عملی گفته میشود که در آن قصد تقرّب [به خدا] باشد واز هر نوع آمیختگی عاری بوده، نخواهد کسی جز خدا او را برای آن عمل بستاید و این عاری سازی از آمیختگی، اخلاص نامیده میشود.[30]
خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله)میفرماید: ]قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ[؛[31]«بگو نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند، پروردگار جهانيان است.»
مبلّغ باید سعی کند تا با الهام از این آیه در تمام لحظات زندگی خود، به ویژه در فعالیتهای تبلیغی، اخلاص داشته باشد.همان طور که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)خود، اسوه اخلاص بود ودر گفتار و کردار او اخلاص موج میزد و هرگز چشمداشتی به مال مردم و جاه و مقام نداشت[32] و با صراحت تمام میفرمود: ]ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً[؛[33]«من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم؛مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است).»
شهید مطهری(ره)میگوید: «پیامبران به حکم اینکه تکیهگاه خدایی دارند و هرگز از یاد نمیبرند که رسالتی از طرف خداوند بر عهده آنها گذاشته شده است و کار او را انجام میدهند، در کار خود نهایت خلوص را دارند؛ یعنی هیچ منظوری و هیچ هدفی جز هدایت بشر - که خواسته خداوند است –ندارند واز مردم اجر برای انجام رسالت خود نمیخواهند...به همین جهت، پیام پیامبران همواره با یک قاطعیت بینظیری همراه است.»[34]
از این رو، یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقی مبلّغ، اخلاص در تبلیغ دین است؛ وقتی مبلغ به معرفت الله برسد و خدا را خالق، صاحب اختیار و مدبرّ هستی بشناسد و بداند که او بر همه هستی حاکمیت مطلق دارد، به گونهای که هرچه بخواهد، میشود و هرچه او نخواهد، نمیشود و او تنها مؤثرِ مستقل است، دل خود را از توجه به غیر خدا منزّه کرده، تنها متوجه خدا میسازد و غیر او را باطل و فانی میبیند، آنچنان که خداوند میفرماید: ]كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ[؛[35] «تمام كسانى كه روى آن [زمين] هستند، فانى مىشوند و تنها ذات با عظمت و گرامى پروردگارت باقى مىماند.»
مبلّغ با چنین بینشی، دست رد به سینه انگیزههای غیر الهی میزند و از اینکه تبلیغ خود را برای جلب توجه و تعریف و تمجید مردم، اظهار فضل و علم، ریاستطلبی، شهرت، کسب درآمد و جایگاه اجتماعی قرار دهد، پرهیز کرده، نیّت خود را خالص و برای رضای خدا و انجام خواسته خداوند متعال قرار میدهد. اگر چنین دیدگاه و رفتاری در کل فرایند تبلیغ استمرار داشته باشد، باعث میشود که قدرت تشخیص حق و باطل در دل او تقویت شود و چشمه زلال حکمت از دل او بر زبانش جاری گردد و گفتار و رفتار خالصانه و حکیمانه او مؤثر و موجب احیای معنوی مردم شود.
امام باقر(علیه السلام)فرمود: «مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً... إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانه؛[36]هیچ بنده مؤمنی چهل روز ایمانش به خدا را خالص نکرد... مگر اینکه خداوند او را به دنیا بیرغبت ساخته، درد و دوایش را به او نشان میدهد وسپس حکمت را در قلبش جای داده، زبانش را به آن گویا میسازد.»
یک مبلّغ توجه دارد که هر فعالیت تبلیغیاش در پرونده عمل او باقی میماند و در قیامت، از آن عمل رونمایی میشود.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به ابوذر فرمود: «يَا أباذَرٍّ! مَا مِن خَطِيبٍ إِلَّا عُرِضَت عَلَيهِ خُطبَتُهُ يَومَ القِيامَةِ وَ مَا أرَادَ بهَا؛[37]ای ابوذر! هیچ خطیبی نیست، مگر آن که روز قیامت، سخنرانی او و آنچه از آن سخنرانی اراده کرده، به او عرضه میشود.»
اخلاص برای هر فرد با ایمانی، بهویژه مبلّغان، از مهمترین شرایط است و مبلّغ باید برای تحصیل آن اهتمام ورزد، پس باید ابتدا با خود فکر کند که چرا میخواهد تبلیغ کند؟ برای چه مطالعه میکند؟ و با چه انگیزهای سخنرانی میکند؟ اگر لحظاتی قبل از هر فعالیت تبلیغی نسبت به این مطلب فکر کند و سپس سعی نماید نیّت خود را برای خدا خالص گرداند، ان شاءالله از مصادیق]الَّذيِنَ جَاهَدُوا فِينَا[؛[38]خواهد بودو با عنایت الهی که به دنبال اخلاص میآید، به ]لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا[[39]میرسد و خداوند متعال راه صحیح را به او مینمایاند؛[40]چراکه ]إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ[؛[41]«خدا همواره با نیکوکاران است.»
اگر مبلّغ اخلاص نداشته باشد و هدفش از تبلیغ، دنیاطلبی و کسب درآمد و دیگر انگیزههای غیر الهی باشد، هم خودش از رشد معنوی باز میماند و هم قادر به هدایت و ارتقای معنوی دیگران نخواهد بود و حتی چه بسا مانع بزرگی بر سر راه رشد معنوی دیگران و رهزنِ راه هدایت آنان شود.
امام صادق(علیه السلام)فرمود: «إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله): أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُد(علیه السلام): لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ؛[42]وقتی عالِم را دوستدار دنیایش دیدید، او را در مورد [ضرر زدن به] دینتان متهم کنید؛ زیرا هر کس چیزی را دوست داشته باشد، درحفظ آن میکوشد و پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: خداوند به داود(علیه السلام)وحی کرد: بین من وخودت، عالمِ فریفته دنیا را واسطه قرار نده که تو را از راه محبت من باز میدارد؛ چون چنین عالمانی راهزنانِ راه بندگانِ خواهانِ من هستند. کمترین کاری که من با آنان میکنم این است که شیرینی مناجات با خودم را از دلهای آنان بر میگیرم.»
وقتی شیرینی مناجات با محبوب از دل انسان زائل شود، دیگر چه چیزی برای او میماند که در زندگیِ این جهان، مایه آرامشِ دل او شود؟ او همواره میترسد که داشتههای دنیایی خود را از دست بدهد. برای همین، همواره پریشان حال و دل مرده است؛اما چهبسا این دل مردگی را مصیبتِ بزرگی نداند و این، خود عذاب مضاعفی برای اوست و حیف است که مبلغ، به چنین ورطهای بیفتد.
6. تأثیرگذاری معنوی
گاهی پیامهای تبلیغی یک مبلّغ تأثیرات سطحی بر مخاطبین او میگذارد و گاهی تأثیرات عمیق و تحوّلساز؛ آنچه ارزشمند و قابل توجه است این است که تأثیرات کلام و رفتار مبلّغ بر جامعه، از نوع تأثیرات عمیق و معنوی باشد تا در مخاطبین او تحوّل ایجاد کند.
شهید مطهری(ره)میگوید: «مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی، از علمای بزرگ اخلاق و سیر و سلوک در عصر اخیر بوده است. شاگرد مرحوم میرزای شیرازی - اعلی الله مقامه- و شیخ انصاری بوده و خود میرزای بزرگ برای ایشان احترام زیادی قائل بوده است. یکی از اکابر علما و بزرگانِ شاگردان ایشان نوشته است: مردی آمد خدمت مرحوم آخوند و ایشان او را توبه داد. بعد از چند روز که این آدمِ توبه کرده آمد، اصلاً نمیتوانستیم او را بشناسیم. به این سرعت، این آدم تمام بدنش آب شده بود. من این را از جنبه روانشناسی دارم عرض میکنم. من میگویم: این چیست در بشر؟
آخوند ملا حسینقلی همدانی نه شلاق داشت، نه سر نیزه، نه توپی، نه تشری، فقط یک نیروی ارشاد داشت.یک نیروی معنویت داشت.با وجدان و دلِ این آدم سر و کار داشت. این چه وجدان نهفتهای در آن آدم بود که او را زنده کرد و آن چنان علیه خودش و علیه شهوات بدنیاش و علیه این گوشتهایی که از معصیت روییده است، برانگیخت که بعد از چند روز که او را دیدند، گفتند: ما او را نمیشناختیم؛ این چنین لاغر شده بود.»[43]
طبیعی است که اگر مبلغ اهل دل نباشد، و آنچه که میگوید، از دل او بر نخاسته باشد، و نیاز و علاقه مخاطب را در نظر نگیرد، و نتواند مخاطب را تشنه هدایت و تحول کند، تبلیغ، به آب در هاون کوفتن میماند که نتیجه مطلوب به دست نمیآید و حتی گاهی نتیجه عکس میدهد.
نحوه معاشرت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)با دیگران به گونهای بود که در اولین رویارویی، معمولاً مخاطبان منصف و بیغرضِ خود را شیفته اخلاق و سلوک خود مینمود.تأثیر کلام وحی - که توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله)تلاوت میشد - به گونهای اعجابانگیز بود که مورّخان، حتی نمونههایی از سختگیرترین و متعصبترین دشمنان ایشان را در شمار متأثران از لحن و صوت زیبای حضرت ذکر کردهاند.[44]
«ولید» پس از شنیدن آیات قرآن از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، به «بنی مخزوم» گفت: «وَاللّهِ إنَّ لِقَولِهِ لَحَلاوَةً وَ إنَّ أصلَهُ لَعَذقٍ وَ إِنَّ فَرعَهُ لَجَنَاة؛[45]سوگند به خدا که برای کلام او شیرینی و اصل (و ریشه) آن استوار و شاخسار آن پر میوه(سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجستهتر نیست).»
«عتبة بن ربیعه» نیز برای پیشنهاد مطالبی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)رفت، به این امید که شاید بپذیرد و دست از تبلیغ آیین اسلام بردارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)آیاتی از سوره فصلت را خواند. وقتی به آیه 37 رسید، عتبه به قدری مسحور و مجذوب کلام خدا شده بود که برای مدتی –در حالی که دستهای خود را پشت سر نهاده و بر آنها تکیه زده بود –بر صورت پیامبر(صلی الله علیه و آله)نظاره میکرد، گویا قدرت سخن گفتن از او سلب شده بود. در بازگشت از نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاران عتبه گفتند: به خدا سوگند!این عتبه که دارد میآید، آن عتبهای نیست که رفته بود [و عوض شده است].
وقتی عتبه نزد آنها رسید، به قریش گفت: «أنّی قد سمعتُ قولاً و الله ما سَمِعتُ مثلَه قطُّ، و اللهِ ما هو بالشعر و لا بالسحر و لا بالکهانة. یا معشر قریش! أطیعونی و اجعلوها بی و خلّو بین هذا الرجل و ما هو فیه فاعتزلوه؛[46] به خدا سوگند! کلامی شنیدم که مثل آن تاکنون از کسی نشنیده بودم؛ نه شعر است، نه سحر و نه کهانت! ای اهل قریش! از من بپذیرید و امر او را به من وا گذارید که او را رها کنیم تا او را در آنچه دنبال میکند رها کنم.» پس او را رها کردند.
امروزه نیز آیات قرآن از زبان برخی مبلغان برای مخاطبان تلاوت میشود؛اما تأثیرآن در روح و روان مخاطبان چه قدر است؟
نیروی معنوی ارشاد امیرالمؤمنین(علیه السلام)در خطبه متقین (یا همام، که یكى از ياران اميرالمؤمنين(علیه السلام)بود) و سخنان نافذ حضرت نیز نمونهای از همین مقال است.
7. همگونی رفتار با گفتار
روایات بسیاری دستور به تکریم عالِم داده و فرمودهاند: «عَظِّمِ الْعَالِمَ لِعِلْمِه؛[47]عالِم را به خاطر علمش بزرگ دار!»
در لسان روایات، به فردی عالم گفته میشود که اهل عمل به علم خود نیز باشد.[48] پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)میفرماید: «العالِمُ مَن يَعمَل؛[49] عالم کسی است که [به علمش] عمل میکند.»حضرت علی(علیه السلام)در مورد همگونی علم و عمل میفرماید: «الْعَالِمُ مَنْ شَهِدَتْ بِصِحَّةِ أَقْوَالِهِ أَفْعَالُه؛[50] عالم کسی است که رفتار او درستی گفتارش را تأیید کند.»لذا حضرت فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون؛[51] ای مردم! وقتی علم پیدا کردید، عمل کنید تا هدایت شوید!»
مبلّغان راستین در هر شرایطی به رسالت خویش فکر میکنند و کاستیها و کمبودها، نمیتواند در اراده آهنینِ آنها سستی و تزلزل ایجاد کند.
با عمل به علم، حقیقت دانش در ژرفای روح آدمی مینشیند و کارساز میشود و بر تاریکیهای ذهن و دل آدمی پرتو میافکند و قدرت تشخیص انسان بین حق و باطل را بالا میبرد و آن علم در وجودش سودمند،[52] توفیقافزا و ماندگار میشود؛اما علم بی عمل، ثمری به بار نمیآورد و به گونهای توفیقزدا از بین میرود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)میفرماید: «إِنَّ الْعِلْمَ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه؛[53]به راستی که علم، عمل را فرا میخواند، پس اگر پاسخ [مثبت] داد، [میماند]؛ وگرنه میرود.»
مبلّغی که به علم خود عمل نمیکند، بسان روشنگرِ خودسوزی است که دانش او به حال خودش سودی ندارد، لذا عمر تحصیلی و تبلیغیاش به هدر میرود.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمود: «مَثَلُ مَنْ يَعَلِّمُ النَّاسَ الْخَيْرَ وَ لَا يَعْمَلُ بِهِ كَالسِّرَاجِ يُحْرِقُ نَفْسَهُ وَ يُضِيءُ غَيْرَهُ؛[54]کسی که به مردم نیکی بیاموزد و خود به آن عمل نکند، مانند چراغی است که خود را میسوزاند و برای دیگران روشنی میدهد.»
برای اینکه یک مبلّغ اهل عمل شود، قبل ازموعظه دیگران، باید خود را مخاطبِ آیات و روایات و سخنانِ ناب قرار دهد و خود را موعظه کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمود: «أَوحَى اللهُ تَعَالَى إِلَى بَعضِ أَنبيِاءِ بَنيِ إِسرَائِيِلِ عِظ نَفسَكَ فَإِن اَتَعظتَ فَعِظ النَّاسَ وَ إِلَا فَاستَحيِ مِنِّي؛[55]خداوند متعال به یکی از انبیای بنی اسرائیل وحی کرد که خود را موعظه کن! اگر موعظهات را پذیرفتی، آن گاه مردم را موعظه کن؛وگرنه از من حیا کن [و ساکت باش]!»
پس اگر ما در زمینهای اهل عمل نیستیم، چه خوب است که در آن زمینه سکوت کنیم و از مردم نخواهیم که به چیزی که خودعمل نمیکنیم، عمل کنند.حضرت علی(علیه السلام)فرمود: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّه... كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ... فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا؛[56] در گذشته برادر دینیای داشتم... که همواره به آنچه میگفت، عمل میکرد و آنچه را عمل نمیکرد، نمیگفت ... پس بر شما باد به این خُلق و خوها،پس آن را رعایت و با هم در این زمینه رقابت کنید!»
البته در مرحله بالاتر، ما میتوانیم تصمیم بگیریم که به علم خود عمل کنیم تا علاوه بر اهل علم بودن، اهل عمل نیز باشیم. حضرت علی(علیه السلام)فرمود: «اعْمَلُوا الْخَيْرَتَكُونُوا مِنْ أَهْلِه؛[57]نیکی کنید تا اهل آن باشید.»
ادامه دارد... .